متن آهنگ آدمک برفی از یاسین غروی
آدمک برفی
برف مثل همیشه میبارید
بی صدا پشت شیشه میبارید
انگار آسمون نفس نمیکشید
توی کوچه ها باد ، زوزه میکشید
سرد و تنها بود آدمک برفی
غرق آرامش ،غرق بی حرفی
با یه قلب یخی توی سینه
صاف بود و ساده مثل آیینه
دور از چشم و گرما بی غم و بی درد
با خودش داشت ، زندگی میکرد
ردی از کسی نبود پشت اخم و خنده هاش
انتظاری از کسی نداشت
مثل دکمه ی چشاش یا لبای بی صداش
هیچی واقعی نبود براش
دور از آدمای شهر
بی خیال و بی خبر
خیره بود به رقص بچه ها
توی سردی نگاش تا ابد یه رنگ داشت
دامن سفید کوچه ها
تا یه روز، یه نفر ، نگاهش کرد
با یه لبخند زابراهش کرد
یکی که اشتباه اومده بود
با یه شال و کلاه اومده بود
دست دلسوزیا خرابش کرد
هرم دریای عشق آبش کرد
ردی از کسی نبود پشت اخم و خنده هاش
انتظاری از کسی نداشت
مثل دکمه ی چشاش یا لبای بی صداش
هیچی واقعی نبود براش
دور از آدمای شهر
بی خیال و بی خبر
خیره بود به رقص بچه ها
توی سردی نگاش تا ابد یه رنگ داشت
دامن سفید کوچه ها
منم اونیکه جنس برفه تنش
با همه فرق میکنه بدنش
وسط برفای دونه درشت
داغ این مهربونیا منو کشت
روی لبهامه قفل بی حرفی
من همونم آدمک برفی