سکوت میکند خیابان به احترام گریه من
نشسته ام به انتظارت بیا مرا دوباره بشکن
به گوش تو رسیده یک شب بدون گریه سر نمیشد
درخت خشک جانم ای کاش که عاشق تبر نمیشد
باران میبارد و دو چشم خیس و کوچه گردی
با قلب خسته ام خودت بیا ببین چه کردی
میدانم عشق من تو رفته ای که بر نگردی
باران میبارد و دلم هوای گریه دارد
با خنده میروی که چشم خیس من ببارد
بعداز سیلی دگر نوازشت اثر ندارد
غم تو خانه کرده در میان اشک و خنده هایم
نمی رسد دگر به گوش تو صدایم
رسیده شاید انتهای ماجرایم
دوباره شب رسیده و غم رسیده و تیره شد جهانم
نشسته درد تو میان استخوانم
منم که بعد رفتن تو نیمه جانم