متن آهنگ قطار از محمد فتاحی
تو قطار نشسته بودم
منتظر نگات بودم
تو اومدیو نشستی
بدجوری ماتت بودم
تو رفتیو نفهمیدی
که من چقد پیت بودم
تو عاشقانه میرفتی
منم آروم نشسته بودم
نه تو فهمیدی که من عاشق چشمات بودم
نه من گفتم بدونی چه حسی و حالی دارم
خاطرات نداشتمو با صدای بارون دور کن
من نمیدونم چجوری به عاشقی وانمود کن
از این پنجره تماشا کردمت
با این حنجره خوندم از رفتنت
این همه صبوری واقعا بستمه
اونکه دیوونه میشه این قلب خستمه
همدم دستای من فقط اونیکی دستمه
همقدم با پای من جفت پاهای منه
شریک لحظه هام فقط این غمه
دلخوشی روزگارم حس با تو بودنه
غمگینم مثه روزی که تو رفتیو
غمگینم که ترجیح دادی یکی دیگرو
دیروز من عاشق بودم به شدت زود گذشت
امروز عاشق نمیشم چونکه به من بد گذشت
از این پنجره