Tarik


verse1:
هی ، روزا میگذرن
انگار زندن ثانیه ها ، میپرن
منه وگن بال و پاچینارو سیخ زدم
جوجه ها مردن ، صداشونو میشنوم
اخر پاییزه و اونا نیستن
پروازو یادگرفتن زیر 18
اگه بخورنم زمین دستاشونو میگیرم بلند شن
اخه من خدا نیستم
اره من خدا نیستم
من از قلب جوجه ها جدا نیستم
وقتی گریشون میگیره مرحم میشم
و نمیزنم از اون بالا نیشخند
ادما راه میرن و میبینمشون
یتیما رو تو بغلم میگیرمشون
ضمیرمو از اونا جدا نمیکنم
اگه زندگی به خلاف کشیدتمون
صدای بریدن حنجره ها ،
میاد از پشت این پنجره ها
قصابا تو یه صف ، اربابا تو یه صف
گوشت و پوست و مغز یخزده ها
تاریکی روزارو فرا گرفته
برده ها تو جنگ با فراعنه
سربازا تو شهر با اسلحه ی جنگی
همچیو نشون میده شواهدش
بااینکه خدا هست تو کمین
مارو با صورت میکشن رو زمین
رنگ تو صورتامون زرده زرده
ماها سنبل بی رمق بودنیم
جنازه ها رو زمین میگندن
کصکشا توی پارتیا میخندن
زمین از پایه گرده دادا
میرسیم بهم اینو میفهمم
یه روز


verse2:
هی ، ما از بچگی مرد شدیم
توی شهری که کودک نداشت
امتحان باطنو بیست گرفته بود
اون مردی که صورت نداشت
هرچیو دیده بود ، هرچی کشیده بود
زندگی لباساشو دریده بود ولی باز
من دیدم سرچهار راه همه گلارو از اون کوچولوعه خریده بود
منم دست دست کردم از اول که دست بردم توی این بازی
توی دادگاه که مقلطه کردم بردنم پیش اون قاضیه و این قاضی
ولی دست و پا زدنام نتیجش اینه، تهش میمونه یه تیم راضی
توی چشام صاف زل بزن
هنوز همون کله خرم منو میشناسی ، اره
اره میشناسی منو
پاره کردم بیستا پیرهنو
توی این سگدونیا یه ریز راه میرمو
اینجا میذارن اموزش کیف قاپیدنو
میشکافن از زیر ک*ر تا سینه رو
همه دانش اموزا که زیر میز خوابیدنو
توی شمشادا همه کارتونخوابا
تا که یه صدا میاد همشون سیخ وا میستنو
اینا تلخه برامن
افسردم، پرته حواسم
حق بده نشناسم
داغ این دله هنوز واسه من تازس
که فقط اسمش دله
با صاحابی که جنسش گِله
ترکای دستش جای پای رودخونست
و اسمونو میزنه به چشماش گره



verse3:
رپفارسی بهم یاد داد حقیقتو بگم ولی
همه میگن این خریته پسر
اونی که تو اینس شبیه منه
رفیقمه ولی من با راست دست میدم اون با چپ
رفیق فابریکمه ، ولی تضاد همیم
من روشن ولی اون نیمه ی تاریکمه
مثل سایست ، پاپیچمه
با اینحال راضیم ازش
اون از من شاکیه
این حرفش ترسناک ولی درسته
که اعتماد یه حس فانیه
توی وجودش هیچ عشقی نیست
تاریکه تاریکه ، تاریکی عالیه
تک تک این ادما گولم میزنن و
اون چپ سینم جاش خالیه


outro:
تاریکی خیلی قشنگه ، مثلا باعث میشه بتونی از خیلیا مخفی شی
حتی اگه بعضی وقتا باعث بشه هیچ عشقی به ادما نداشته باشی ، بازم خوبه
به هیچکس اعتماد نکن