متن آهنگ طلسم از حامد محمدی
نکند در قلمم جوهری از خون من است؟
که چنین و چنان وصف تو را میداند
نکند هنجرهام از غم تو زاده شده؟
که سکوت لب من ورد تو را میخواند
نکند وسوسه قلب تو را کور کند؟
به زمین و به زمان هر هوسی خواهد مرد
نکند حادثهای راز تو را فاش کند؟
به نگاه تو قسم فاجعهای خواهد شد
شاید بشوید خون من ناخالصی از روح تو شاید طلسمت بشکند شاید بریزد خون تو
متوهم شده افکار من از زهر لبت
من در آیینی چشمان تو خود را دیدم
هاج و واج از تو نشانی به نشانی گشتم
نکند تو سرابی و من انگار هیچ م