متن آهنگ رخ از صالح جوکار
جان به جانم کنی ای جان. به جان تو نباشد جز هوایت به سرم
مست دیدار توام سخت گرفتار توام بی تو بمانم هر دقیقه بی قرارم
دریاب مرا رخ بنما شب شد و مهتاب مرا هدیه کن ای عشق
زیبااای من ای تو تمنای من بر دل تب دار من سایه کن ای عشق
هم دردی و درمانگر رخسار توافسونگر از عشق تو من خواب ندارم
ای چشم تو چون آهو شد این دل من جادو ای کاش بمانی تو کنارم
دریاب مرا رخ بنما شب شد و مهتاب مرا هدیه کن ای عشق
زیبااای من ای تو تمنای من بر دل تب دار من سایه کن ای عشق