متن آهنگ دیدم دلم را از حسین خسروخاور
حرفم نگفته مانده بود
در لحظه های آخرین
گفتم که در چشمان من
اعماق قلبم را ببین
می رفتی و با رفتنت
دیدم که جان رفت از تنم
دیدم دلم خون می گریست
در گوشه ی پیراهنم
دیدم دلم را
دلش می سوخت و لبخند می زد
دیدم دلم را
به دست خود به پایش بند می زد
رفتی و رفتن
میان چشم من تکرار می شد
رفتی ندیدی
که دنیا بر سرم آوار می شد
خوشحالم از اینکه پای تو ماندم
عمرم اگر رفته از دست
در چشم من خیره شو تا بگویم
راز سکوتی که نشکست
دیدم نگاه تو غرق سوال است
اما جوابی ندارم
دیدم که غیر از نماندن عشقت
هیچ انتخابی ندارم
دیدم دلم را
دلش می سوخت و لبخند می زد
دیدم دلم را
به دست خود به پایش بند می زد
رفتی و رفتن
میان چشم من تکرار می شد
رفتی ندیدی
که دنیا بر سرم آوار می شد