متن آهنگ شاخه ی مریم از محمد زند وکیلی
شاخه ی مریم که من با خون دل ها دادم آبت را
با همه جانم خریده ام عذاب و اضطرابت را
کی روا باشد که حالا دیگری گیرد گلابت را
چشم من حتی نمی بیند دگر ای عشق خوابت را
زندگی پوچ است و من غافل برای هیچ جنگیدم
از همین عمری که پر پر کرده ام آخر چه فهمیدم
خانه ی قلب تو روزی بوده جای امن امیدم
لاجرم به شهر دلتنگی آغوش تو تبعیدم
میسپارمت دست خدا
ای شاخه ی از من جدا
درد آشنای راه دورم باش
بعد تو من ویرانه ام
با ابرها همخانه ام
باران که زد یادم کنی ایکاش
آن شبی که درد من با رفتنت محتاج تسکین بود
باور اینکه تو بی من می روی بیرحم و سنگین بود
من دعا کردم که برگردی لبم لبریز آمین بود
گریه ی آرام من بر شانه ی دیوار غمگین بود
من نماد یک درختم با غم برف زمستانش
باغبانی که فقط از خارها زخمیست دستانش
سهمش از گلها چه بوده غیر درد و اشک پنهانش
در تمام امتحان هایش چه محکم بوده ایمانش