جمع کنی بساط هر چی که غمه
(بساط غم و غصه را جمع کنید )
وخت شادیمون کمن وخت شادیمون کمن
(برای جشن و پایکوبی فرصتی نمانده...)

گنوگ و بیکرارم داگ لردم
(دیوانه شدم و به هوای تو، در آفتاب شدید جنوب نشسته ام)

دگه بر ناخورم وی خلک سردم

(با کسی رفت و آمد نمیکنم بدون تو با دیگران سرد رفتار میکنم )

تلا گوم کن بیا چهارشنبه سوری
(امشب پنهانی به جشن چهارشنبه سوری ما بیا )

ببه آتش مو هم دورت بگردوم

(تو آتش باش من هم دورت میگردم )

جمع کنی بساط هر چی که غمن

(بساط غم و غصه را جمع کنید)

وخت شادیمون کمن وخت شادیمون کمن
(برای جشن و پایکوبی فرصتی نمانده....)

بریز دور ای دلت هر چی غم و درد
(هر چه غم و درد داری از دلت بیرون بینداز )

نبه ای دست دنیا سگده دلسرد

(جان‌ من در میان سختی های روزگار از دنیا دلسرد مباش)

بسوزی کینه وون تو آتش امشو
(خشم و کینه ها را امشب در آتش چهارشنبه سوری بسوزان )


بیا ای در پتوک خونتون لرد

(از گوشه ی خانه ات بیرون بیا...چهارشنبه سوری شده )

جمع کنی بساط هر چی که غمن

(بساط غم وغصه را جمع کنید )

وخت شادیمون کمن وخت شادیمون کمن
(وقتی برای شادی ما نمانده...)

به رسم آ کدیمون پایبندین

(ما جیرفت و رودبار زمین بزرگ هنوز به سنت های دیرین ایران پایبندیم )

هنوزا پای هر چی عهد مندین
(ما هنوز هم به پای عهد و پیمان با ایران مانده ایم...)

به دور آتش چهارشنبه سوری (خودش رو بذار)

اگویین و اچرخین و اخندین
(با خنده و شادی به دور آتش چهارشنبه سوری می‌گردیم )

جمع کنی بساط....

چهارشنبه‌سوری جشن ملی ایران مبارک...