آهنگ عشق از سعید شیرازی
به آشوب کشیده کله این شهرو نگاهت
دلم خون چشیده بجویم رخ ماهت
همانطور که هستی به این دل نشستی
تو تک خال دلم شو.. در این هوای مستی
نشو دور ز جانم تورا جان نشانم
بیا در شب عشق تورا عشق بنامم
بیا تا که شب هست تو مهرت به من هست
شوم سو به کویت بشو خانه ام پس
(نگاهم کن توو که شاید این عشق
بیاید بگیرد دلم را تورا تا دارم
دگر آرامم کنارت چه زیباست همین راه)۲
بیخود نشدم عاشق آن چشم عقیقت
من در طلبه خنده تو اشک ترینم
یک روز اگر دل بدهی جان بگیرم
از تو اگر دور شود دل بمیرد
این حاله خوشه بودن تو جان ستیز است
هر چه بشود روح تو از من نمیرد
دگر نیست محالی در این عشق نشانی
تورا میرسم من به جانم بتابی