آهنگ نا کجا از مهراد مهری
انگار که راه عشق ما از هم جدا بود
همراهی با غمهای من تا ناکجا بود
جز دردسر برای تو چیزی نداشتم
هر مشکلم صد شاخه بوددبی انتها بود
آن سو نگاه گرم تو ، این سو دل من
انگار که درگیر زمستان بلا بود
رفتی و من با رفتنت عادت نکردم
درگیر هجران ماندم و هجرت نکردم
هیچ کس نمیداند چرا حام چنین است
حتی برای اینه صحبت نکردم
دل با تو میخندید ولی غافل از آنکه
صد گریه نا گفته پشت خنده ها بود
من وارث دلواپسی و خسته بودم
دستان پر مهر تو از تو سایه جدا بود
یک روز یوی از ما برید و یک نفر ماند
من مانده ام با قصه ای که بی صدا بود
آن سو نگاه گرم تو ، این سو دل من
انگار که درگیر زمستان بلا بود
رفتی و من با رفتنت عادت نکردم
درگیر هجران ماندم و هجرت نکردم
هیچ کس نمیداند چرا حام چنین است
حتی برای اینه صحبت نکردم